شایان کوچولو

تولددوسالگی شایان کوچولو

سلام پسرم تولدت مبارک دوساله شدی براخودت مردی شدی عمه جون هدی برات تولدگرفت .بابایی برات یه کیک خوشمزه خریده بود مامانی لوستراتاقت عمه زهرا100هزارتومان پول عمه هدی ساعت اتاقت مامان زیباقالیچه اتاقت منم برات لباس خریدم.دست همگی دردنکنه.کلاه تولدت رودوست نداشتی روسرت بذاری .خیلی جالب بوددوست داشتی همه رابلندکنی تاباهات برقصند.خیلی خوشحال بودی شمع کیکت روهم فوت کردی وکلی خوش گذشت.
7 آذر 1393

ازپوشک گرفتن شایان کوچولو

سلام شایان جونم ازیک سال ونیمگی باهات کارمیکردم تاازپوشک بگیرمت امافایده نداشت تااینکه یه روزصبح خودت بهم گفتی بایدبری توالت فکرکردم مثل همیشه الکی میگی ولی دیگه تصمیم گرفته بودی ازپوشک راحت بشی .یک ماه مونده بودتادوساله بشی هم من هم بابات خیلی خوشحال شدیم بازم تواین کارت فهمیده وباشعوربودی هیچ کس باورنمیکردکه پسری به این راحتی ازپوشک گرفته بشه. ولی ازبس من وبابایی تشویقت کردیم توچنددقیقه ای یه باردستشویی میرفتی .قربون شکل ماهت برم الهی خوشگل مامانی
7 آذر 1393

ازشیرگرفتن شایان کوچولو

سلام مامانی خوبی من تصمیم گرفتم بهترین خاطراتم باتوروبرات به صورت وبلاگ درست کنم تاوقتی بزرگ شدی بخونی ولذت ببری. میدونی که پسرهادوسال دوماه کم بایدشیربخورندتودوسال وسه ماه کم شیرخوردی اخه هم غذاکم میخوردی هم قدرت مکش بالایی داشتی آخه تومردی شده بودی مامانی.یه روزکه ازخواب بیدارشدم گفتی شیرمیخوام البته حرف نمیزدی بااشاره گفتی منم که قطره تلخک نگرفته بودم یادم اومدتوازقطره استامینوفن بدت میادمنم استفاده کردم قبلش برات توضیح  دادم که دیگه بزرگ شدی وبایدپلوومرغ و...بخوری .فکرنمیکردم پسرم تواین سن این همه منطقی وفهمیده باشه باورت نمیشه دیگه سراغی ازسینه نگرفتی بااین کارت اشک منودرمیاوردی ازبس مظلوم ومهربون بودی الهی مامان عطی فدای مهرومح...
7 آذر 1393